سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد روزهایی که گذشت....

یاد روزایی که گذشت بخیر یاد روزایی که بودیم و قدر ندانستیم . یاد حرف هایی که ماندند در سینه و مردند... یاد شب هایی که تا صبح با خلوت با خود گذشت و اشک به چشم  آورد .... یاد حرف هایی که از بین هزاران واژه چون گل چیده می شد ولی هیچگاه از زبان جاری نمی شد هیچگاه.... کاش بازهم می شد که برگشت و از نو نوشت کاش می شد...

 کاش می شد دوباره عاشق شد مثل "کاظم"... کاش می شد شاد بود و خندید مثل "بهرام" .... کاش می شد صبور بود مثه دوس داشتنی و خل و چلمون "مسعود" ....کاش می شد لحظه هایم همچون لحن صدایت شیرین بود.... کاش می شد همه چیز رو گفت بی پرده بدون ترس ... نه نمیشه حتی اینجا هم نمیشه .....

 برایت بهترین ها را آرزو دارم ... باور این روزها برایم چه سخت آسان بود و من نمی دانستم.... تمام نگاهت را از ذهنم پاک میکنم نقش تمام لحظه هایت را از تمام روزها و خاطراتم می زدایم گویی که هرگز نبوده ای گویی در دفتر خاطراتم جایی برای تو نیست ...

 

بر ذهنم پرده ای آهنین می کشم و خاطراتت را به انتهای فراموشی می سپارم تو را در زندانی فولادین محبوس میکنم تا یادی از تو در خاطرم نماند....   چه سخت آسان بود از دست دادن عمری خاطره همه اش را در زیر تلی از غصه مدفون میکنم تا تو دیگر نباشی در لحظه هایم .... تمام عکس هایت را پاره می کنم تمام خاطراتت را از ذهنم پاک می کنم واژه ، واژه ، سطر ،سطر زندگی ام را از نو می بافم تا تو دیگر نقش خویش را هم اگر دیدی نشناسی....